خجالت زده
سلام به عمرم امير علي و دوستاي عزيزم . شرمنده روي ماهتون هستم مخصوصا پسر گلم و عشقم ولي خوب بنا به دلايي نبودم ولي مهم اينه كه برگشتم و الان مينويسم . عشق من اين روزا يه كمي شيطون شده به قول معروف راه افتاده و اصلا بازي كردن بلد نبود ياد گرفته .كلا چون زياد بيرون نميرفتيم و تو خونه با سي دي و كتاب مشغول بود بازي با بچه ها رو نميدونست . مثلا با دينا (دختر خاله سمانه )ميخواست قائم موشك بازي كنه .دينا يكسال از اميرعلي بزرگتره . دينا بهش ميگفت چشم بذار تا قايم بشم اونم دنبال دينا ميرفت و نميذاشت قايم بشه و يا اگه نوبت امير علي بود ميرفت همونجايي كه دينا قبلا قايم شده بود قايم ميشد و ده بار بازي ميكردن و هر ده بار همون يه جا ...
نویسنده :
مامان جون
9:44